از زبان حال عزيزي كه اينك در ميان ما نيست

گلهايتان را بعد از مرگ به من ارزاني نداريد

اشكهايتان را براي من مريزيد

تا زنده ام گلهايتان را نه ، شاخه گلي ، حال كه چشمي  براي ديدن و احساسي براي پذيرفتن دارم تقديمم كنيد تا بدانم كه دوستم مي داريد

بعد از مرگ عزيزم مي داريد ، ناله ها سر مي دهيد ، از خوبيهاي ياد مي كنيد ، بيائيد تا هستم ياري ام كنيد ، اميدم بدهيد ، هنوز كه قلبم در سينه مي طپد قبهايتان برايم بگيرد كه بعد از مرگ مرا به مهر شما نيازي نيست و مرده من قدر وفاداري را نميداند .

تا هستم خاطرم را عزيز بداريد تا باور كنم كه بعد از مزگ نيز فراموشم نمي كنيد

گلهايتان را بعد از مرگ به من ارزاني نداريد ، اشكهايتان را براي من مريزيد

تا زنده هستم مرا ببخشيد كه بعد از مرگ بخشش شما برايم لذت و معنايي ندارد

تا هستم با دستهاي پر مهرتان ، دستم را بگيريد تا گرماي محبت آنرا حس كنم

زماني براي گرفتن تابوت من دستهايتان را دراز مي كنيد كه من از گزفتن آن معذورم

امروز كه زنده ام يه حرفهاي من توجه كنيد شما كه ساعتها و روزها در بيمارستان و غسالخانه و سرخاكو در مساجد وقت عزيزتان را صرف مي كنيد

دريغ كه ندانسته در زنده بودنم آرزوي نيم ساعت در كنار شما نشستن و شنيدن حرفهاي شما را داشتم

تا هستم به چهره من نظري بيفكنيد و غم و شادي ام را در چشمانم حس كنيد

حال به چهره رنگ پريده و بيروح من نگاه مي كنيد و برايم دا مي سوزانيد

تاهستم به خانه ام و محل كارم بيائيد تا براي سلام شما پاسخي بدهم

پس از مرگ آدرس خانه جديد من برايتان چه اهميتي دارد

درب اين خانه هرگز برويتان گشوده نخواهد شد

زندگي ارزشي ندارد

ولي هيچ چيز هم ارزش زندگي را ندارد

:: بازدید از این مطلب : 591

|

امتیاز مطلب : 17

|

تعداد امتیازدهندگان : 5

|

مجموع امتیاز : 5